۳۶۱۸ بار خوانده شده
باور نداشتم که گل آرزوی من، با دست نازنین تو بر خاک اوفتد
با اینهمه، هنوز به جان می پرستم؛ بالله اگر که عشق چنین پاک اوفتد
می بینمت هنوز به دیدار واپسین، گریان درآمدی که: «فریدون خدا نخواست!»
غافل که من به جز تو خدایی نداشتم، اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست!
بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست، گوید به من: «هر آنچه که او کرد، خوب کرد»
«فردای ما» نیامد و خورشید آرزو؛ تنها سپیدهای زد و آنگه ... غروب کرد
بر گورِ عشق خویش شباهنگ ماتمم، دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم؟
تو صحبت محبت من باورت نبود، من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم
پاداش آن صفای خدایی که در تو بود، این واپسین ترانه تو را یادگار باد
ماند به سینهام غم تو یادگار تو، هرگز غمت مباد و خدا با تو یار باد.
دیگر ز پا فتادهام ای ساقیِ اجل، لب تشنهام، بریز به کامم شراب را
ای آخرین پناه من، آغوش باز کن؛ تا ننگرم پس از رخ او آفتاب را.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
با اینهمه، هنوز به جان می پرستم؛ بالله اگر که عشق چنین پاک اوفتد
می بینمت هنوز به دیدار واپسین، گریان درآمدی که: «فریدون خدا نخواست!»
غافل که من به جز تو خدایی نداشتم، اما دریغ و درد نگفتی چرا نخواست!
بیچاره دل خطای تو در چشم او نکوست، گوید به من: «هر آنچه که او کرد، خوب کرد»
«فردای ما» نیامد و خورشید آرزو؛ تنها سپیدهای زد و آنگه ... غروب کرد
بر گورِ عشق خویش شباهنگ ماتمم، دانی چرا نوای عزا سر نمی کنم؟
تو صحبت محبت من باورت نبود، من ترک دوستی ز تو باور نمی کنم
پاداش آن صفای خدایی که در تو بود، این واپسین ترانه تو را یادگار باد
ماند به سینهام غم تو یادگار تو، هرگز غمت مباد و خدا با تو یار باد.
دیگر ز پا فتادهام ای ساقیِ اجل، لب تشنهام، بریز به کامم شراب را
ای آخرین پناه من، آغوش باز کن؛ تا ننگرم پس از رخ او آفتاب را.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شب های شاعر
گوهر بعدی:بازگشت
نظرها و حاشیه ها
۱۳۹۹/۵/۱۲ ۱۵:۰۰
((گریان درآمدی)) که فریدن خدا نخواست ؟ یا ((خندان)) ؟