۷۵۳ بار خوانده شده

آغوش پشیمانی

چون به کام دل نشد، دستی در آغوشت کنم
می‌روم تا در غبار غم فراموشت کنم

سر در آغوش پشیمانی گذارم تا تو را
ای امید آتشین، با گریه خاموشت کنم

ای دل از این شام ظلمت گر سلامت بگذری،
صبح روشن را غلام حلقه در گوشت کنم

بعد از این‌، ای بی‌نصیب از مستی جام مراد!
از شراب نامرادی مست و مدهوشت کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آواره
گوهر بعدی:آتش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.