۱۰۲۴ بار خوانده شده

حکایت حرمان

من دلخوشم به سوختن و دوست داشتن
با خون دل حکایت حرمان نگاشتن

عاشق نگشته‌ای و ندانی چه عالمی است
از دست دوست، سر به بیابان گذاشتن 
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اشک شوق
گوهر بعدی:فریب تلخ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.