۸۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۷۷

هم رَنگِ جَماعَت شو، تا لَذَّتِ جانْ بینی
در کویِ خَرابات آ، تا دُردکَشان بینی

دَرکَش قَدَحِ سودا، هِل تا بِشَوی رُسوا
بَربَند دو چَشمِ سَر، تا چَشمِ نَهان بینی

بُگْشایْ دو دستِ خود، گَر مَیلِ کِنارَسْتَت
بِشْکَن بُتِ خاکی را تا رویِ بُتان بینی

از بَهرِ عَجوزی را تا چند کَشی کابین؟
وَزْ بَهرِ سه نان تا کِی شمشیر و سِنان بینی؟

نَکْ ساقیِ‌‌ بی‌جوری، در مَجْلِسِ او دوری
در دورْ دَرآ، بِنْشین، تا کِی دَوَران بینی؟

این جاست رِبا نیکو، جانی دِهْ و صد بِسْتان
گُرگیّ و سگی کَم کُن، تا مِهْرِ شَبان بینی

شبْ یار هَمی‌گردد، خَشْخاش مَخور امشب
بَربَند دَهان از خَور، تا طَعْمِ دَهان بینی

گویی که فُلانی را بُبْرید زِمن دشمن
رو تَرکِ فُلانی گو، تا بیست فُلان بینی

اندیشه مَکُن اِلّا، از خالِقِ اندیشه
اندیشهٔ جانان بِهْ، کَانْدیشهٔ نان بینی

با وسعَتِ اَرْضُ اللَّهْ بر حَبْس چه چَفْسیدی؟
زَانْدیشه گِرِه کَم زن، تا شرحِ جِنان بینی

خامُش کُن ازین گفتن، تا گفتْ بَری باری
از جان و جهان بُگْذر، تا جان و جهان بینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.