۳۱۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۶۰

اَلا ای جانِ قُدس آخِر به سویِ من نمی‌آیی؟
هَماره جان به تَن آید، تو سویِ تَنْ نمی‌آیی؟

بُدَم دامَن کَشان، تا تو زِ من دامَن کَشیدَسْتی
زِاشکِ خون هَمی‌ریزم دَرین دامَن، نمی‌آیی؟

زِهی‌‌ بی‌آبیِ جانم، چو نَیسانَت نمی‌بارَد
زِهی خَرمَن که سویِ این سِیَه خَرمَنْ نمی‌آیی

چو دورَم زان نَظَر کردن، نِظاره‌یْ عالَمی گشتم
نِظاره‌یْ من بیا گَر تو نَظَر کردن نمی‌آیی

اَلا ای دل پَری خوانی، نگویی آن پَری را تو
چرا خوابَم بِبُردی، گَر به سِحْر و فَنْ نمی‌آیی

اَلا ای طوقِ وصلِ او، که در گَردن هَمی‌زیبی
چو قُمری ناله می‌دارم که در گَردنْ نمی‌آیی

دلِ تو هَمچو سنگ و من چو آهن ثابِت اَنْدَر عشق
اَیا آهن رُبا آخِر سویِ آهن نمی‌آیی؟

زِما و من بِرَست آن کَس که تو رویی بِدو آری
چرا تو سویِ این هِجْرانِ صد چون من نمی‌آیی؟

فَزایش از کجا باشد بهارا چون نمی‌باری؟
سُکونَت از کجا آخِر، سویِ مَسکَنْ نمی‌آیی

اَلا ای نورِ غایب بین، دَرین دیده نمی‌تابی؟
اَلا ای ناطقه‌یْ کُلّی، بدین اَلْکَن نمی‌آیی؟

چو اَرْزَنْ خُرد گشته سْتَم، زِبَهرِ مُرغِ مُژده آور
اَلا ای مُرغِ مُژده آور، بدین اَرْزَن نمی‌آیی؟

همه جان‌ها شُده لَرزان، دَرین مَکْمَن گَهِ هِجْران
برایِ اَمنِ این جان‌ها، دَرین مَکْمَن نمی‌آیی؟

زبانْ چون سوسنِ تازه به مَدحَت، ای خوش آوازه
اَلا گُلْزارِ رَبّانی، بدین سوسن نمی‌آیی؟

اَلا ای بادهٔ شادان، به عشقْ اَنْدَر چو اُستادان
دَرونَت خُنْبِ سَرمَستی، چرا از دَن نمی‌آیی؟

مَعاشِ خانهٔ جانم، اگر نَزْ قُرصِ خورشید است
چرا ای خانه‌‌ بی‌خورشیدْ تو روشن نمی‌آیی؟

اگر نه طالبِ اویی به خانه خانه، خورشیدا
چرا چون شکلِ شب دُزدان به هر روزَن نمی‌آیی؟

چو صَحرایِ جَمالِ او، برایِ جانِ بُوَد مَأمن
چرا در خوفْ می‌باشی؟ چرا مَأمن نمی‌آیی؟

تو بِشْکَن جوزِ این تَن را، بِکوب این مَغز را دَرهَم
چرا اَنْدَر چراغِ عشقْ چون روغَن نمی‌آیی؟

تو آب و روغنی کردی، به نورت رَه کجا باشد؟
مَبَر تو آبْ‌‌ بی‌روغن، که‌‌ بی‌دشمن نمی‌آیی

چه نَقْدِ پاک می‌دانی تو خود را؟ وین نمی‌بینی
که اَنْدَر دستِ خود ماندیّ و در مَخزَن نمی‌آیی؟

زِعشقِ شَمسِ تبریزی، چو موسی گفته‌ام اَرْنی
زِسویِ طورِ تبریزی چرا چون لَنْ نمی‌آیی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.