۳۴۸ بار خوانده شده

دل گمشده

گره‌ای از خم آن زلف چلیپا وا شد
هر کجا بود، دل گمشده‌ای پیدا شد

گر به آهوی ختا، نسبت چشمت دادیم
گنه از جانب او نیست، خطا از ما شد

گندم خال تو در خُلد، ره آدم زد
زلف شیطان صفتت راهزن حوا شد

ترک چشمان تو مستند و، دو شمشیر به دست
از دو بد مست یکی شهر پر از غوغا شد

سخن از لعل تو، هر جا که روم می‌شنوم
این چه سرّیست که در دوره ما پیدا شد؟

یا رب! این خرمن گل چیست که از نکهت او
آتشی حاصل و جانسوز من شیدا شد

ارنی گفت دلم بهر تماشای رُخش
لن ترانی به جواب، از دو لبش گویا شد

بی‌سبب رهزن میخانه صبوحی گشته
رهزن دین و دلم آن صنم ترسا شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:زخم و مرهم
گوهر بعدی:غوغای محشر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.