۵۰۱ بار خوانده شده

جنون

دل گمراه من چه خواهد کرد
با بهاری که می رسد از راه ؟

با نیازی که رنگ می گیرد
درتن شاخه های خشک و سیاه ؟




دل گمراه من چه خواهد کرد ؟
با نسیمی که می تراود از آن

بوی عشق کبوتر وحشی
نفس عطرهای سرگردان؟




لب من از ترانه می سوزد
سینه ام عاشقانه می سوزد

پوستم می شکافد از هیجان
پیکرم از جوانه می سوزد




هر زمان موج می زنم در خویش
می روم ، می روم به جایی دور

بوتهٔ گر گرفتهٔ خورشید
سر راهم نشسته در تب نور




من ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ، ای بهار سپید ؟

گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ، ای بهار سپید




دشت بی تاب شبنم آلوده
چه کسی را به خویش می خواند ؟

سبزه ها ، لحظه ای خموش ، خموش
آنکه یار منست می داند !




آسمان می دود ز خویش برون
دیگر او در جهان نمی گنجد

آه ، گویی که این همه (آبی)
در دل آسمان نمی گنجد




در بهار او ز یاد خواهد برد
سردی و ظلمت زمستان را

می نهد روی گیسوانم باز
تاج گلپونه های سوزان را




ای بهار، ای بهار افسونگر
من سراپا خیال او شده ام

در جنون تو رفته ام از خویش
شعر و فریاد و آرزو شده ام




می خزم همچو مار تبداری
بر علفهای خیس تازهٔ سرد

آه با این خروش و این طغیان
دل گمراه من چه خواهد کرد ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سرود ِ زیبایی
گوهر بعدی:بعدها
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.