۱۲۸۰ بار خوانده شده

بوسه

در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید

در گذرگاه آن لبان خموش
شعله ای بی پناه می خندید




شرمناک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت

در دو چشمش نگاه کردم و گفت :
باید از عشق حاصلی برداشت




سایه ای روی سایه ای خم شد
در نهانگاه رازپرور شب

نفسی روی گونه ای لغزید
بوسه ای شعله زد میان دو لب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اسیر
گوهر بعدی:ناآَشنا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.