۲۹۶ بار خوانده شده
از بَس که مِطربِ دلْ از عشق کرد ناله
آن دِلْبَرم دَرآمَد در کَف یکی پیاله
اَفکَند در سَرِ من، آنچ از سَرَم بَرآرَد
نو کرد عشقِ ما را بادهیْ هزارساله
میْ گشت دین و کیشَم، منْ مَستِ وَقتِ خویشَم
نی نَسیه را شِناسَم، نی بر کَسَم حَواله
منْ باغِ جان بِدادم، چَرخُشْت را خَریدم
بر جامِ میْ نِبِشتم این بَیْع را قَباله
ای سُخرهٔ زمانه بَرهَم بِزَن تو خانه
کین کاله بیش اَرْزَد، وان گَهْ چگونه کاله
بَربَند این دَهان را، بُگْشا دَهان جان را
بینی که هر دو عالَم گردد یکی نَواله
نَپْذیرد آن نَواله جانَت چو مَست باشد
سَرمَستِ خَدّ و خالش کِی بِنْگَرد به خاله
جانهایِ آسْمانی، سَرمَستِ شَمسِ تبریز
بُگْشایْ چَشم و بِنْگَر، پَرّان شُده چو ژاله
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آن دِلْبَرم دَرآمَد در کَف یکی پیاله
اَفکَند در سَرِ من، آنچ از سَرَم بَرآرَد
نو کرد عشقِ ما را بادهیْ هزارساله
میْ گشت دین و کیشَم، منْ مَستِ وَقتِ خویشَم
نی نَسیه را شِناسَم، نی بر کَسَم حَواله
منْ باغِ جان بِدادم، چَرخُشْت را خَریدم
بر جامِ میْ نِبِشتم این بَیْع را قَباله
ای سُخرهٔ زمانه بَرهَم بِزَن تو خانه
کین کاله بیش اَرْزَد، وان گَهْ چگونه کاله
بَربَند این دَهان را، بُگْشا دَهان جان را
بینی که هر دو عالَم گردد یکی نَواله
نَپْذیرد آن نَواله جانَت چو مَست باشد
سَرمَستِ خَدّ و خالش کِی بِنْگَرد به خاله
جانهایِ آسْمانی، سَرمَستِ شَمسِ تبریز
بُگْشایْ چَشم و بِنْگَر، پَرّان شُده چو ژاله
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.