۴۲۶۷ بار خوانده شده

سرودِ ششم

شگفتا
که نبودیم
عشقِ ما
در ما
حضورِمان داد.
پیوندیم اکنون
آشنا
چون خنده با لب و اشک با چشم

واقعه‌ی نخستین دمِ ماضی.



غریویم و غوغا
اکنون،
نه کلامی به مثابهِ مصداقی
که صوتی به نشانه‌ی رازی.



هزار معبد به یکی شهر...

بشنو:
گو یکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی.

چندان دخیل مبند که بخشکانی‌ام از شرمِ ناتوانی‌ خویش:
درختِ معجزه نیستم
تنها یکی درختم
نوجی در آبکندی،
و جز اینم هنری نیست
که آشیانِ تو باشم،
تختت و
تابوتت.



یادگاریم و خاطره اکنون. ــ

دو پرنده
یادمانِ پروازی
و گلویی خاموش
یادمانِ آوازی.

۹ فروردینِ ۱۳۷۲
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:The Day After
گوهر بعدی:شب‌بیداران
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۰/۱۲/۲۷ ۰۱:۴۴

دهر _ نام دو سوره از قرآن است ، سوره انسان نام دیگرش سوره الدهر و سوره جاثیه نام دیگرش الدهر . در اشعار شاملوی بزرگ ، موارد بسیار زیادی از عرفان در قرآن و تورات دیده می‌شود. حتی در اشعار برگردان از مارگوت بیکل ، این نشانه‌ها مشهود است .
اینکه با قرآن آشنا بوده یا نه !؟ نمیدانم اما میتوانم بگویم تحت تاثیر مولانا و حافظ و خیام قرار گرفته، شعر ابراهیم در آتش و شعر با چشم‌ها ، نشانه‌های متاثر شدن از ادبیات به عربی برگردانیده شده قرآن، مشهودتر است . نقش آیدا را نباید نادیده گرفت . بخشی آز عظمت شعر شاملو مدیون آیدا سرکیسیان است . اما در این شعر زیبا ، عشق پیام مهر قرآن است به جهانیان ( رحمتا للعالمین) و الرحمن که یک اسم غیرعربی است و از اسماء الحسنى، اسمی است که آیین مهر را در خود دارد . بسم الله الرحمن الرحیم _ ساقدوش‌اش الله است . الرحمن _ همان خداوندگار مهر و دوستی و عشق است . " واقعه‌ی نخستین دم ماضی " که هم اشارتی به اشک رازی ست ، لبخند رازی ست ، عشق رازی ست ، اشک ان شب لبخند عشقم بود؛ و هم اشارتی ست به عهد الستی و نخستین روز آفرینش فرزندان ِآدم ، و آیین مهر که باستانی ترین دین با خاستگاه ایرانی ، " بشنو :
گو یکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی "
دو انسان کامل ( سوره الانسان؛ الدهر ، و مخاطب سوره یس) نمازگاه هم را میشناسند و شاملو یاداوری میکند " گو یکی باشد معبد به همه دهر..." معبد، محل عبادت و بندگی و سرسپردگی است ، سرسپردگی به عشق را آیین و منسک معرفی میکند. تنها یک درختم....‌که آشیان تو باشم ؛ ...دو پرنده
یادمان پروازی
و گلویی خاموش
یادمان آوازی ...
شاملو در جای دیگری گفته بود " تمامی کلمات جهان را در اختیار داشتیم و تنها ان نگفتیم " اینجا نیز پیام رسالت‌اش را " د ر گلویی خاموش'" توصیف میکند .
در سروده‌ای که الگو از شاملو گرفتم ، در قطعه ای گفته‌ام " من از تبار رسولانم
با سیاهه‌ای از عشق که در گلوی برادرانم خاموش ماند .
من از سلاله‌ی شهیدانم

....پیام رسالت ما
عشق است و بیداری
بر جنگلی که درختانش را شبانه
برای منبرهای موعظه می‌بریدتد
و رسالت ما
نور است و امید و رهایی
از چنبره‌ی تاریکی .

امین
۱۳۹۹/۱۲/۲۲ ۰۹:۱۵

روزی کبوترها دوباره پرواز خواهند کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت