۷۳۹ بار خوانده شده
کی با فنای تن ز تو کس دور میشود؟
شمع از گُداختن همگی نور میشود
حفیظ اصفهانی
تِکتِکِ ناگزیر را برمشمار که مهرههای شمرده
نیمشمرده به جام میریزد
به سکوتِ رامشگری گوشدار که واقعهیی چنان پُرملاط را حکایت میکند به صیغهی ماضی
که قائمههای حقیقتی سرشار بود
گرچه چندین پُرخار.
به غیاب اندیشه مکن
گَشت و مَشتِ بیتاب و قرارِ این نگاه را دریاب
نگرانِ اندیشناکی فردای تو
به صیغهی حال.
نه
به غیابِ من منگر که هرگز حضوری بهکمال نیز نبودهام،
به طنینِ آوایی گوشدار که
تنها
به کوکِ زیر و بَمِ موسیقایی نامِ توست
اسماءِ طلسماتِ حرفاحرفِ نامِ تو را میداند
و از ژرفاهای ظلمات تا پَشَنگِ شعشعهی الماسگونِ تاجِ بلندِ آخرین خورشید
تو را
تو را
تو را
همچنان تو را
میخواند.
۲۱ آبانِ ۱۳۶۸
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
شمع از گُداختن همگی نور میشود
حفیظ اصفهانی
تِکتِکِ ناگزیر را برمشمار که مهرههای شمرده
نیمشمرده به جام میریزد
به سکوتِ رامشگری گوشدار که واقعهیی چنان پُرملاط را حکایت میکند به صیغهی ماضی
که قائمههای حقیقتی سرشار بود
گرچه چندین پُرخار.
به غیاب اندیشه مکن
گَشت و مَشتِ بیتاب و قرارِ این نگاه را دریاب
نگرانِ اندیشناکی فردای تو
به صیغهی حال.
نه
به غیابِ من منگر که هرگز حضوری بهکمال نیز نبودهام،
به طنینِ آوایی گوشدار که
تنها
به کوکِ زیر و بَمِ موسیقایی نامِ توست
اسماءِ طلسماتِ حرفاحرفِ نامِ تو را میداند
و از ژرفاهای ظلمات تا پَشَنگِ شعشعهی الماسگونِ تاجِ بلندِ آخرین خورشید
تو را
تو را
تو را
همچنان تو را
میخواند.
۲۱ آبانِ ۱۳۶۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:ای کاش آب بودم...
گوهر بعدی:توازیِ ردِّ ممتّدِ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.