۱۷۰۴ بار خوانده شده

در لحظه

به تو دست می‌سایم و جهان را درمی‌یابم،
به تو می‌اندیشم
و زمان را لمس می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عُریان.

می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمانم
ستارگان و زمین،
و گندمِ عطرآگینی که دانه می‌بندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش.



از تو عبور می‌کنم
چنان که تُندری از شب. ــ

می‌درخشم
و فرومی‌ریزم.

۱۹ مردادِ ۱۳۵۹

اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رستاخیز
گوهر بعدی:عاشقانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.