۸۵۳ بار خوانده شده
برای هوشنگ کشاورز
با سُمضربهی رقصانِ اسبش میگذرد
از کوچهی سرپوشیده
سواری،
بر تَسمهبندِ قَرابینش
برقِ هر سکّه
ستارهیی
بالای خرمنی
در شبِ بینسیم
در شبِ ایلاتیِ عشقی.
چار سوار از تَنگ دراومد
چار تفنگ بر دوشِشون.
دختر از مهتابی نظاره میکند
و از عبورِ سوار
خاطرهیی
همچون داغِ خاموشِ زخمی.
چارتا مادیون پُشتِ مسجد
چار جنازه پُشتِشون.
شهریورِ ۱۳۵۴
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
با سُمضربهی رقصانِ اسبش میگذرد
از کوچهی سرپوشیده
سواری،
بر تَسمهبندِ قَرابینش
برقِ هر سکّه
ستارهیی
بالای خرمنی
در شبِ بینسیم
در شبِ ایلاتیِ عشقی.
چار سوار از تَنگ دراومد
چار تفنگ بر دوشِشون.
دختر از مهتابی نظاره میکند
و از عبورِ سوار
خاطرهیی
همچون داغِ خاموشِ زخمی.
چارتا مادیون پُشتِ مسجد
چار جنازه پُشتِشون.
شهریورِ ۱۳۵۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شکاف
گوهر بعدی:سپیدهدم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.