۱۲۶۴ بار خوانده شده
به دکتر مجید حائری
دهلیزی لاینقطع
در میانِ دو دیوار،
و خلوتی
که بهسنگینی
چون پیری عصاکش
از دهلیزِ سکوت
میگذرد.
و آنگاه
آفتاب
و سایهیی منکسر،
نگران و
منکسر.
خانهها
خانهخانهها.
مردمی،
و فریادی از فراز:
ــ شهرِ شطرنجی!
شهرِ شطرنجی!
□
دو دیوار
و دهلیزِ سکوت.
و آنگاه
سایهیی که از زوالِ آفتاب دَم میزند.
مردمی،
و فریادی از اعماق
ــ مُهره نیستیم!
ما مُهره نیستیم!
۱۳۳۸
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دهلیزی لاینقطع
در میانِ دو دیوار،
و خلوتی
که بهسنگینی
چون پیری عصاکش
از دهلیزِ سکوت
میگذرد.
و آنگاه
آفتاب
و سایهیی منکسر،
نگران و
منکسر.
خانهها
خانهخانهها.
مردمی،
و فریادی از فراز:
ــ شهرِ شطرنجی!
شهرِ شطرنجی!
□
دو دیوار
و دهلیزِ سکوت.
و آنگاه
سایهیی که از زوالِ آفتاب دَم میزند.
مردمی،
و فریادی از اعماق
ــ مُهره نیستیم!
ما مُهره نیستیم!
۱۳۳۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بر خاک ِ جدي ايستادم ...
گوهر بعدی:دادخواست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.