۴۸۱۲ بار خوانده شده

داروگ

خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:خونریزی
گوهر بعدی:خانه‌ام ابریست ...
نظرها و حاشیه ها
لئو
۱۴۰۰/۱۲/۱۶ ۰۲:۲۱

داروگ:
در این روایت، چند شخصیت موجودند و مضمونی بیشتر جنبه ی ضد استعماری دارد.
شخصیت اول: اگر جنبش جنگل دوره ی پهلوی اول مطرح باشد آنگاه منظور از داروگ، مبارز جنگلی پنهان است، چنان که بقیه حدس زده اند.
شخصیت دوم: فرد کومه نشین، مبارز مخفی سوسیالیست یا (کمونی) است.
شخص سوم: شاعر در اتاق کارش است که یک پلاکارد با عنوان "کنگره کمونیسم یا سوسیالیسم" بر دیوار اتاق نصب است و آن را در شعر به صورت "کومه-نی-ها" (کومه ای از نی) ترسیم می کند یعنی "کومه-نی-سم"؛ به این صورت که:
از راه تکنیک واژه-نگاری در نقاشی، واژه ی کمونیسم یا سوسیالیسم در این پلاکارد تصویر شده است چون "جدار دنده های نی" یعنی دیواره ی کنگره دار که شکل حرف سین را در پلاکارد ترسیم می کند و در یکی از دو لغت سه تا سین دارد.
"دنده های نی" یعنی دندانه های حرف سین پساز آن دردر واژه ی کومه-نی-سم که تمثیلی کنگره های حزبی بی نشاط، خشک و بیروح است که از خشکی در حال شکستن هستند؛
به احتمال بسیار، شاعر از یک عدم تکوین سخن می گوید.
از عناصر روایت، واژه های کلیدی که داریم: بساط، باران، کشتگاه، سوگواران و یاران هستند.
باران، موهبت نشاط آوردن و روح بخشیدن به این پیکار و زندگی است.
یاران، منظر اصطلاح "رفقا" نزد سوسیالگراهاست.
کشت، مزارع بزرگ اشتراکی می تواند منظور شده باشد و سرزمین است.
سوگواران، اگر به حاکمیت رعب و تصفیه های 1933 استالین اشاره کند نوعی بازی لفظ در نام کشور مورد نظر می تواند باشد که به اتحاد شوروی به طور سنتی "روس ها" یا "رو-سیه-ها" می گفتند شاید برداشتی صوری از معنای مجازی "سیاه" را به صورت "رو-سیه-هان" منظور داشته است.
احتمال می رود این جمله از شعر که در پرانتز است، تیتری از روزنامه های تهران بوده باشد که برای جلب نظر، نوعی برجسته نمایی در الفاظ و ترکیب معانی غریب می کنند. یا اشاره به مرگ رهبر مستبد کشور مزبور (1953) کند.
بساط، جزئی ترین صورت دخل و درآمد و بساط بورژوایی است. چون کشت و ورز، مرحله ی فئودالیسم است به این دلیل "بساطی هنوز نیست" که بر آن، سوسیالیسم واقع بشود.
و تنها رسیدن مبارزان ضد استعماری(جنگلی ها) می تواند ایدئال مدنظر شاعر بوده باشد.
در کنار این تصویرها، رومانتیسم نیز موجود است اشتیاق چندپهلو و اندیشگرانه ی مبارزی مخفی (در مقام یک انسان) در کومه ای را می بینیم که در انتظار دیدار "همسرش"(باران) و نشاط توأم با او در اوضاع ابری و خاکستری است چون دوره های عصیان و زندان، اوقات محرومیت از خانواده است.