۱۰۰۴ بار خوانده شده

گل زودرس

آن گل زودرس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود

گفت دهقان سالخورده که:
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود

لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد سود

گل زیبای من ولی مشکن
کور نشناسد از سفید کبود

نشود کم ز من بدو گل گفت
نه به بی موقع آمدم پی جود

کم شود از کسی که خفت و به راه
دیر جنبید و رخ به من ننمود
آن که نشناخت قدر وقت درست
زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مفسده ی گل
گوهر بعدی:بهار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.