۲۷۰ بار خوانده شده

حکایت هزل

کلکی بر مناره کودک خرد
برده بود و به ناز می‌افشرد

چون مؤذّن بدیدش اندروای
پس بگفت ای کلک ز بهر خدای

سره کاری همی کنی بر تاز
به دو منزل به پیش او شو باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اندر مذمّت خواهران گوید
گوهر بعدی:اندر مذمّت فرزند گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.