۲۸۷ بار خوانده شده

اندر زهد ریایی

زهد ورزی برای مُرداری
پس چه گویی که من کیم باری

تو از این زهد توبه جوی نصوح
ورنه بی‌دل روی به عالم روح

چو تو سقمونیا خوری به نیاز
آنگه از ریدنت که دارد باز

در غم آن دمی که رفت از دست
گری و خون گری که جایش هست

دور و نزدیک بی من و با من
سطح آبست حافظ روغن

آن دبیری که خورد خیره صبر
رید چندانکه شد چو لاشه دَبر

باش تا دینش بازخواست کند
تا چو خامه چگونه کاست کند

هرکه جویای عالم غیب است
شمع در دست و اشک در جَیب است

تو نه نیکی نه قابل نیکی
مرد کاکا و کو کو و کی کی

باش تا نقش عزّ نماید ذُلّ
باش تا عذر جزو خواهد کُل

گلبن از جور دی نماید خار
باش تا گل نمایدت به بهار

فتوی اندر ره فتوّت نیست
نَبوت اندر دم نبوّت نیست

چون فلک سال و مه ز نامردی
گرد اجرام خویش می‌گردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اندر طلب بهشت به سالوسی
گوهر بعدی:اندر مذمّت دنیا و برحذر بودن از آن فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.