۲۹۵ بار خوانده شده

اندر مراتب عقل

هست اعضا چو شهر و پیشه‌وران
عقل دستور و دل در او سلطان

خشم شحنه است و آرزو عامل
این یکی ظالم آن دگر جاهل

عامل ار هیچ شرط بگذارد
خرد او را به شحنه بسپارد

شحنه‌گر هیچ گون سگالد بد
این موّکل برو بود ز خرد

نفس سلطان اگر بود عادل
با تن و عقل و جان شود بی‌دل

ترجمان دل است نطق و زبان
مر زبان تنست سود و زیان

ترجمان چون ز روی دور زمان
پشت یابد ز قوّت سلطان

گر بیابند ازینکه گفتم بهر
خوش بود پادشا و خرّم شهر

ور همه طالبان کام شوند
مالک ملک ناتمام شوند

گرنه در امر عقل و دل باشند
همه هم‌ خوار و هم خجل باشند

عقل و دل را اگر مطیع شوند
در حضیض فنا رفیع شوند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در آفرینش جهان
گوهر بعدی:در ذکر قوای حاسّه و حافظه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.