۵۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۲۴

روزی تو مرا بینی میخانه دَرافتاده
دَستارْ گِرو کرده، بیزار زِسَجّاده

من مَست و حَریفَم مَست، زُلفِ خوشِ او در دست
اَحْسَنْت زِهی شاهِد، شاباشْ زِهی باده

لب نیز شُده مَستَک، گُم کرده رَهِ بوسه
من مَستَک و لبْ مَستَک، وان بوسهٔ قَوّاده

این دِلْبَرِ پُرفِتْنه، با جُملهٔ دَستان‌ها
خوش خُفته و جُمله شب این عِشرت آماده

این صورت‌ها جُمله از پَرتوِ او باشد
وان روحِ قُدُس پاک است، از صورت‌ها ساده

شَمسُ الْحَقِ تبریزی، شَرحی‌‌ست مَر این‌ها را
آن خسَروِ روحانی، شاهَنشَهِ شَهْ زاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.