۲۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۲۲

هر روز فقیران را هم عید و هم آدینه
نی عیدِ کُهن گشته، آدینهٔ دیگینه

عیدانه بِپوشیده، همچون مَهِ عید، ای جان
از نورِ جَمالِ خود، نی خِرقهٔ پَشمینه

مانندهٔ عقل و دین، بیرون و دَرونْ شیرین
نی سیر دَرآکنده اَنْدَر دلِ گوزینه

دَرپوشْ چُنین خِرقه، می‌گَرد دَرین حَلقه
مانندِ دلِ روشن، در پیش گَهِ سینه

در جویِ رَوان ای جان خاشاکْ کجا پاید؟
در جان و رَوان ای جان چون خانه کُند کینه؟

در دیدهٔ قُدس این دَم، شاخی ست‌تَر و تازه
در دیدهٔ حِس این دَم، افسانهٔ دیرینه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.