۸۳۳ بار خوانده شده
کجا شُد عَهد و پیمانی که کردی دوش با بَنده؟
که بادا عَهد و بَدعَهدیّ و حُسْنَت، هر سه پاینده
زِبَدعَهدی چه غَم دارد شَهَنْشاهی که بِرْبایَد
جهانی را به یک غَمْزه، قِرانی را به یک خنده؟
بِخواه ای دل، چه میخواهی؟ عَطا نَقْد است و شَهْ حاضر
که آن مَهْ رو نفرماید که رو تا سالِ آینده
به جانِ شَهْ که نشنیدم زِنَقْدش وَعدهٔ فردا
شنیدی نورِ رُخ نَسیه زِ قُرصِ ماهِ تابَنده؟
کجا شُد آن عِنایَتها؟ کجا شُد آن حِکایَتها؟
کجا شُد آن گُشایشها؟ کجا شُد آن گُشاینده؟
همه با ماست، چه با ما؟ که خود ماییم سَرتاسَر
مَثَل گشتهست در عالَم که جویندهست یابَنده
چه جایِ ما؟ که ما مُردیم زیرِ پایِ عشقِ او
غَلَط گفتم، کجا میرَد کسی کو شُد بِدو زنده؟
خیالِ شَهْ خُرامان شُد، کُلوخ و سنگْ با جان شُد
درختِ خُشکْ خندان شُد، سَتَروَن گشت زاینده
خیالش چون چُنین باشد، جَمالَش بین که چون باشد
جَمالَش مینِمایَد در خیالِ نانماینده
خیالَشْ نورِ خورشیدی که اَنْدَر جانها اُفْتَد
جَمالَشْ قُرصِ خورشیدی به چارُم چَرخْ تازنده
نَمَک را در طَعام آن کَس شِناسَد در گَهِ خوردن
که تنها خورده است آن را و یا بودهست سایَنده
عَجایب غیر و لاغیری که معشوق است با عاشق
وِصالِ بوألْعَجَب دارد زُدوده با زدایَنده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که بادا عَهد و بَدعَهدیّ و حُسْنَت، هر سه پاینده
زِبَدعَهدی چه غَم دارد شَهَنْشاهی که بِرْبایَد
جهانی را به یک غَمْزه، قِرانی را به یک خنده؟
بِخواه ای دل، چه میخواهی؟ عَطا نَقْد است و شَهْ حاضر
که آن مَهْ رو نفرماید که رو تا سالِ آینده
به جانِ شَهْ که نشنیدم زِنَقْدش وَعدهٔ فردا
شنیدی نورِ رُخ نَسیه زِ قُرصِ ماهِ تابَنده؟
کجا شُد آن عِنایَتها؟ کجا شُد آن حِکایَتها؟
کجا شُد آن گُشایشها؟ کجا شُد آن گُشاینده؟
همه با ماست، چه با ما؟ که خود ماییم سَرتاسَر
مَثَل گشتهست در عالَم که جویندهست یابَنده
چه جایِ ما؟ که ما مُردیم زیرِ پایِ عشقِ او
غَلَط گفتم، کجا میرَد کسی کو شُد بِدو زنده؟
خیالِ شَهْ خُرامان شُد، کُلوخ و سنگْ با جان شُد
درختِ خُشکْ خندان شُد، سَتَروَن گشت زاینده
خیالش چون چُنین باشد، جَمالَش بین که چون باشد
جَمالَش مینِمایَد در خیالِ نانماینده
خیالَشْ نورِ خورشیدی که اَنْدَر جانها اُفْتَد
جَمالَشْ قُرصِ خورشیدی به چارُم چَرخْ تازنده
نَمَک را در طَعام آن کَس شِناسَد در گَهِ خوردن
که تنها خورده است آن را و یا بودهست سایَنده
عَجایب غیر و لاغیری که معشوق است با عاشق
وِصالِ بوألْعَجَب دارد زُدوده با زدایَنده
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.