۴۰۹ بار خوانده شده

در صفت آسمان گوید

چو دریاست این گنبد نیلگون
زمین چون جزیره میان اندرون

شب و روز بر وی چو دو موج بار
یکی موج از و زرد و دیگر چو قار

چو بر روی میدان پیروزه رنگ
دو جنگی سوار این ز روم آن ز زنگ

یکی از بر خنگ زرین جناغ
یکی بر نوندی سیه تر ز زاغ

یکی آخته تیغ زرین ز بر
یکی بر سر آورده سیمین سپر

جهان حمله گه کرده تازنده تیز
گه اندر درنگ و گه اندر گریز

نماید گهی رومی از بیم پشت
گریزان و آن زرد خنجر به مشت

گهی آید آن زنگی تاخته
ز سیمین سپر نیمی انداخته

دو گونست از اسپانشان گرد خشک
یکی همچو کافور و دیگر چو مشک

ز گرد دو رنگ اسپ ایشان به راه
سپیدست گه موی و گاهی سیاه

نه هرگز بودشان به هم ساختن
نه آسایش آرند از تاختن

کسی را که سازند با جان گزند
بکوبندش از زیر پای نوند

تکاور تکانند هر دو چو باد
سواران چه بر غم از ایشان چه شاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:در نکوهیدن جهان گوید
گوهر بعدی:در صفت طبایع چهارگانه گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.