۶۳۸ بار خوانده شده

زمان سسی ( با ترجمهٔ فارسی)

صبح اولدی هر طرفدن اوجالدی اذان سسی!
گـــویا گلیــــر ملائـکه لــــردن قــــرآن سسی!!!

بیر سس تاپانمیـــرام اونا بنزه ر، قویون دئییم:
بنزه ر بونا اگـر ائشیدیلسیدی جـــان سسی !!!

سانکی اوشاقلیقیم کیمی ننیمده یاتمیشام ...!
لای لای دئییر منه آنامیـــن مهربـــان سسی !

سـانکی سفرده یم اویادیــرلار کی دور چاتاخ!
زنگ شتر چالیر ، کئچه رک کـــاروان سسی!!!

سانکی چوبان یاییب قوزونی داغدا نی چالیر !
رؤیا دوغـــور قوزی قولاغیندا چوبـــان سسی !!!

جسمیم قوجالسادا هله عشقیم قوجالمیوب
جینگیلده ییـر هله قولاغیمدا جـــوان سسی !

سانکی زمان گوله شدی منی گوپسدی یئره
شعریم یازیم اولوب ییخیلان پهلـــوان سسی !!!

آخیر زماندی بیر قولاق آس عرشی تیتره دیـر ...
ملت لرین هــارای ، مددی ، الامـــان سسی !!!

انسان خـزانی دیر تؤکولور جـان خزه ل کیمی
سازتک خزه ل یاغاندا سیزیلدار خزان سسی !!!

قیرخ ایلدی دوستاغام قالا بیلمز او یاغلی سس ...
یاغ سیز سادا قبـول ائله مندن یــاوان سسی !

من ده سسیم اوجالسا گرک دیر ،یامان دئییم ...
ملت آجیخلی دی اوجـــالیبدی یامـان سسی !!!

دولدور نواره قوی قالا ، بیــر گون ، بـو کؤرپه لر
آلقیشلاسینلا ذوق ایله بیزده ن قالان سسی !

مقناطیس اولسـا سسده چکر ، انقلابــــدا باخ !
آزادلیـق آلــدی سرداریمیــن قهرمــان سسی !

انسان قوجالمیش اولسا ،قولاخلار آغیرلاشار
سانکی یازیق قولاخدا ،گورولدور زمان سسی !

با خ بیر درین سکوته سحر ، هانسی بیر نــوار
ضبــط ایلیـه بیلـــر بئله بیــر جــــاودان سسی ؟

سانجیــر منی بو فیشقا چالانلاردا شهریـــار !!!
من نیله ییم کی فیشقـایا بنزه ر ایلان سسی ؟!!!
(صبح شد و از هر سمت ، صدای اذان بلند شد ! گویا که از فرشتگان ، صدای قرآن می آید !!! صدایی مثل آن نمی یابم ، بگذارید بگویم که اگر صدای جان شنیده می شد ، به آن شبیه بود !!!)(گویا بسان دوران کودکیم که در گاهواره آرمیده ام ، صدای مهربان مادرم برایم لالایی می گوید ! یا اینکه در سفر هستم و بیدارم می کنند که برخیز تا به مقصد برسیم ! زنگ شتر نواخته می شود که کاروان دارد عبور می کند !!!)(یا اینکه چوپان ، گوسفندان را پراکنده است و در کوه نی می زند و این صدای چوپان در گوش گوسفندان رویا می آفریند !!! اگر جسمم هم پیر شده باشد ، هنوز عشقم پیر نشده است ! و در گوشم هنوز صدای جوانی طنین انداز است !!!)(یا اینکه زمان با من کشتی گرفته و مرا به زمین کوبیده است ! و شعر و نوشته هایم همانند صدای پهلوان به زمین خورده است !!! آخرالزّمان شده و گوش فرا دهید که فریاد کمک خواهی مردم ، عرش را به لرزه درمی آورد !!!) (پاییز انسانی است و جان ها همانند برگ پاییزی به زمین می ریزند ! برگ های پاییزی وقتی می ریزند ، پاییز همانند ساز ، ناله سر می دهد ! چهل سال است که زندانی ام و دیگر آن صدای مؤثر باقی نمی ماند ! اگر صدای من بی تأثیر هم باشد ، تو این صدای کم ارزش را از من قبول فرما !!!)(اگر صدای من هم بلند شود ، باید که فحش بدهم ... مردم گرسنه اند و صدای بد و بیراه بلند شده است !!! این صدا را در نواری ذخیره کنید تا این کودکان ، روزی با شوق تمام به استقبال این صدای از ما به یادگار مانده بروند !!!)(اگر در صدا جاذبه وجود داشته باشد ، انسان را به سوی خود جلب می کند ! ببینید که در انقلاب ، صدای سردار قهرمان ما ، آزادی را به ارمغان آورد !!! اگر انسان پیر شود ، گوشهایش سنگین می شوند ! و گویا در این گوش بیچاره ، صدای زمان غرّش می کند !!!)(هنگام سحر ، به این سکوت ژرف بنگر که کدامین نوار میتواند این صدای جاودان را ضبط نماید ؟!!! شهریارا ! این سوت زن ها مرا نیش می زنند ! من چه کنم که صدای مار به صدای سوت شباهت دارد ؟!!!) ۱۳۵۵
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شاطر اوغلان
گوهر بعدی:گئتمه ترسا بالاسی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.