۳۴۲ بار خوانده شده

رباعی شمارهٔ ۸۲

رفتم به جنازهٔ یک تن که فسرد
صد سال ز باغ عیش گل چید و بمرد

گفتم چه برون برد از این باغ و بهار
گفتا دل پر خون که تو هم خواهی برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.