۳۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۷

امشب که به سر شراب داری
مشکن دل ما که تاب داری

تقصیر نکرده در هلاکم
با غمزه چرا عتاب داری

آشوب قیامتش غباریست
این فتنه که در رکاب داری

در دعوی فتنه گاه مستی
صد عربده با شراب داری

گر لذت ناوک تو این است
وز خون ملک ثواب داری

داری به دلم نگاه گرمی
گویا هوس کباب داری

در سینهٔ گرم هر که بینم
آتشکدهٔ خراب داری

عرفی دل خود به باد دادی
گر غم طلبد، جواب داری؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.