۳۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۲

چندم ای نالهٔ سحر بکُشی
هر دم از آتش دگر بکُشی

دَرِ این دودگه دلا در بند
چندم از آه بی اثر بکُشی

این که پروانگی کنم، ترسم
کاتشم را به بال و پر بکُشی

نامه ام سنگ را بگریاند
ای فلک مرغ نامه بر بکُشی

کُشتی از غمزه اهل عالم را
بعد از این غمزه را مگر بکُشی

تا کنم چون چراغ شام بلا
زنده سازی و در سحر بکُشی

چون کسی اهل درد، عرفی را
چشم دارم که بیشر بکُشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.