۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳۳

ز خونم روی میدان تازه گردان
تمنای شهیدان تازه گردان

ز دل یک لخت دارم نیم خورده
جگر بریان کن و خوان تازه گردان

به عالم وقتی آسان مردنی بود
به بالینم بیا وان تازه گردان

اگر توفان نوحی خواهی از خون
کهن ریشم به مژگان تازه گردان

برقص ای نیم بسمل صید، در دل
شکستن های مژگان تازه گردان

ز چاک جامه گر دل می گشاید
شکر خند گریبان تازه گردان

دلا در خون سرشتی خاکم، اکنون
کهن دیوار ایمان تازه گردان

ز میدان رو متاب، از شیر مردی
مرو، نام شهیدان تازه گردان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.