۲۹۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۳۰

صوفیانیم آمده در کویِ تو
شیءُ لِلَّهْ از جَمالِ رویِ تو

از عَطَش اِبْریق‌ها آورده‌ایم
کابِ خوبی نیست جُز در جویِ تو

ها بِدِه چیزی به دَرویشانِ خویش
ای همیشه لُطف و رَحمَتْ خویِ تو

حُسنِ یوسُف قوتِ جان شُد سالِ قَحْط
آمدیم از قَحْطْ ما هم سویِ تو

صوفیان را باز حَلْوا آرزوست
از لبِ حَلْواییِ دِلْجویِ تو

وَلوَله در خانقاه افتاد دوش
مُشک پُر شُد خانقاه از بویِ تو

دست بُگْشا جانِبِ زَنبیلِ ما
آفرین بر دست و بر بازویِ تو

شَمسِ تبریزی تویی خوانِ کَرَم
سیر شُد کَوْن و مکان از طویِ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.