۶۵۲ بار خوانده شده
سنگ شِکاف میکُند در هَوَسِ لِقایِ تو
جانْ پَر و بال میزَنَد، در طَرَبِ هوایِ تو
آتشْ آب میشود، عقلْ خَراب میشود
دشمنِ خواب میشود دیدهٔ من برایِ تو
جامهٔ صبر میدَرَد، عقل زِ خویش میرَوَد
مَردم و سنگ میخورَد عشقِ چو اژدَهایِ تو
بَند مَکُن رَونده را، گریه مَکُن تو خنده را
جور مَکُن، که بَنده را نیست کسی به جایِ تو
آبِ تو چون به جو رَوَد، کِی سُخَنم نِکو رَوَد؟
گاه دَمَم فرو رَوَد، از سَبَبِ حیایِ تو
چیست غذایِ عشقِ تو؟ این جِگَرِ کبابِ تو
چیست دلِ خَرابِ من؟ کارگَهِ وَفایِ تو
خابیه جوش میکُند، کیست که نوش میکُند؟
چَنگْ خروش میکُند، در صِفَت و ثَنایِ تو
عشق دَرآمَد از دَرَم، دست نهاد بر سَرَم
دید مرا که بیتواَم، گفت مرا که وایِ تو
دیدم صَعْب مَنْزِلی، دَرهَم و سخت مُشکلی
رفتم و ماندهاَم دلی کُشته به دست و پایِ تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
جانْ پَر و بال میزَنَد، در طَرَبِ هوایِ تو
آتشْ آب میشود، عقلْ خَراب میشود
دشمنِ خواب میشود دیدهٔ من برایِ تو
جامهٔ صبر میدَرَد، عقل زِ خویش میرَوَد
مَردم و سنگ میخورَد عشقِ چو اژدَهایِ تو
بَند مَکُن رَونده را، گریه مَکُن تو خنده را
جور مَکُن، که بَنده را نیست کسی به جایِ تو
آبِ تو چون به جو رَوَد، کِی سُخَنم نِکو رَوَد؟
گاه دَمَم فرو رَوَد، از سَبَبِ حیایِ تو
چیست غذایِ عشقِ تو؟ این جِگَرِ کبابِ تو
چیست دلِ خَرابِ من؟ کارگَهِ وَفایِ تو
خابیه جوش میکُند، کیست که نوش میکُند؟
چَنگْ خروش میکُند، در صِفَت و ثَنایِ تو
عشق دَرآمَد از دَرَم، دست نهاد بر سَرَم
دید مرا که بیتواَم، گفت مرا که وایِ تو
دیدم صَعْب مَنْزِلی، دَرهَم و سخت مُشکلی
رفتم و ماندهاَم دلی کُشته به دست و پایِ تو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.