۳۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۹۵

با من صَنَما دلْ یک دِلِه کُن
گَر سَر نَنَهَم، آن گَهْ گِله کُن

مَجنُون شُده‌‌ام، ‌‌از بَهرِ خدا
زان زُلفِ خوشَت یک سِلْسِله کُن

سی پاره به کَف، در چِلْه شُدی
سی پاره مَنَم، تَرکِ چِله کُن

مَجهول مَرو، با غولْ مَرو
زِنْهار، سَفَر با قافله کُن

ای مُطربِ دل زان نَغمهٔ خوش
این مَغزِ مرا، پرمَشْغَله کُن

ای زُهره و مَهْ زان شُعلهٔ رو
دو چَشمِ مرا، دو مَشْعَله کُن

ای موسیِ جان، شُبان شُده‌یی
بر طور بُرو، تَرکِ گَلهِ کُن

نَعْلین زِدو پا بیرون کُن و رو
در دشتِ طُوی، پا آبله کُن

تکیه گَهِ تو حَق شُد نه عصا
انداز عصا، وان را یَله کُن

فرعونِ هوا، چون شُد حَیَوان
در گَردنِ او رو زَنْگُله کُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.