۲۷۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۸۴

بیا بیا که زِ هَجْرت نه عقل مانْد نه دین
قَرار و صبر بِرَفته‌ست زین دلِ مِسکین

زِ رویِ زَرد و دلِ دَرد و سوزِ سینه مَپُرس
که آن به شَرح نگُنجَد، بیا به چَشمْ بِبین

چو نانِ پُخته زِ تابِ تو سُرخ رو بودم
چو نانِ ریزه کُنونم زِ خاکِ رَه بَرچین

چو آیِنِه زِجَمالَت خیال چین بودم
کُنون تو چهرهٔ من زَرد بین و چین بَر چین

مِثالِ آبم در جویْ کَژْرَوان چپ و راست
فِراقْ از چپ و از راستَم گُشاده کمین

به روز و شبْ چو زمینْ رو بر آسْمان دارم
زِ رویِ تو که نگُنجَد در آسْمان و زمین

سَحَر زِ دَرد نوشتیم نامه پیشِ صَبا
که از برایِ خدا رَهْ سویِ سَفَر بِگُزین

اگر سَرِ تو به گِل دربُوَد مَشوی، بیا
وَگَر به خار رَسَد پا به کَنْدَنَش مَنِشین

بیا بیا و خَلاصَم دِهْ از بیا و بُرو
بیا چُنان که رَهَد جانَم از چُنان و چُنین

پیام کردم کِی تو پِیَمبَرِ عُشّاق
بگو برایِ خدا زود ای رَسولِ امین

که غَرقِ آبم و آتش، زِ موجِ دیده و دل
مرا چه چاره؟ نِوِشت او که چارهٔ تو همین

نِشَست نَقْشِ دُعایم به عالَمِ گَردون
کجاست گوشِ نمازی که بِشْنَود آمین

هزار آیِنِه و صد هزار صورت را
دَهَم به عشقِ صَلاحِ جهانْ صَلاحُ الدّین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.