۲۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۸۱

نَعیمِ تو نه از آن است که سیر گردد جان
مرا به خوانِ تو باید هزار حَلْق و دَهان

بیا که آبِ حیاتیّ و بَنده مُسْتَسْقی
نه بنده راست مَلالَت، نه لُطفْ راست کَران

بیا که بَحْرِ مُعَلَّق توییّ و من ماهی
میانِ بَحْرم و این بَحْر را کِه دید میان؟

زِ بَحْرِ توست یکی قَطره آبِ خاک آلود
که جان شُده‌ست به پیشِ جَماعتی‌‌ بی‌جان

بیا بیا که تویی آفتاب و من ذَرّه
به پیشِ شُعلهٔ رویَت، چو ذَرّه چَرخ زنان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.