۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶

به جانِ تو که ازین دل شُده کَرانه مَکُن
بِساز با منِ مِسکین و عَزمِ خانه مَکُن

بَهانه‌‌ها بِمَیَنْدیش و عُذْر را بِگُذار
مرا مگیر زِ بالا و خُشک شانه مَکُن

شَرابْ حاضر و دولَتْ نَدیم و تو ساقی
بِدِه شَراب و دَغَل‌هایِ ‌ساقیانه مَکُن

نَظَر به رویِ حَریفانْ بِکُن که مَستِ توانَد
نَظَر به روزَن و دِهْلیز و آستانه مَکُن

به جُز به حَلْقهٔ عُشّاقْ روزگار مَبَر
به جُز به کویِ خَراباتْ آشیانه مَکُن

بِبین که عالَمْ دام است و آرزو دانه
به دامِ او مَشِتاب و هوایِ دانه مَکُن

زِ دامِ او چو گُذشتی، قَدَم بِنِهْ بر چَرخ
به زیرِ پایْ به جُز چَرخْ آستانه مَکُن

به آفتاب و به مَهتاب اِلْتِفات مَکُن
یگانه باش و به جُز قَصدِ آن یگانه مَکُن

مَکُن قَرار تو‌‌ بی‌او، چو کاسه بر سَرِ آب
مگیر کاسه، به هر مَطْبَخی دَوانه مَکُن

زمانه روشن و تاریک و گرم و سَرد شود
مُقامْ جُز به سَرِچَشمهٔ زمانه مَکُن

مَکُن سِتایش بر وِیْ عِتاب را بِمَپوش
مَدِه قَطایِف و آن سیر در میانه مَکُن

ولی چه سود که کارِ بُتان همین باشد
مگو به شُعلهٔ آتش هَلا، زبانه مَکُن

بگو به هرچه بِسوزی بِسوز، جُز به فِراق
رَوا نباشد و این یک سِتَم رَوانه مَکُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.