۲۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۶۶

باز بَرآمَد زِ کوه، خُسروِ شیرینِ من
باز مرا یاد کرد جان و دل و دینِ من

سورهٔ یاسین بَسی خوانْدم از عشق و ذوق
زان که مرا خوانده بود سورهٔ یاسینِ من

عقلِ همه عاقِلان، خبره شود چون رَسَد
لیلی و مَجنونِ من، ویسه و رامینِ من

در حَسَد افتاده‌ایم، دلْ به جَفا داده‌ایم
جنگ کِه می‌اَفْکَند؟ یارِ سُخَن چینِ من

او نَگُذارد که خَلْق صُلْح کنند و وَفا
تازه کُند دَم به دَم، کینِ تو و کینِ من

گوید کِی عاشقان، رَحْمْ مَیارید هیچ
در کُشِشِ همدِگَر، از پِیِ آیینِ من

یا رَب و آمین بَسی کردم و جُستَم اَمان
آهْ که می‌نَشْنَود یارَب و آمینِ من

گوید تو کارِ خویشْ می‌کُن و من کارِ خویش
این بُدِه است از اَزَل یاسهٔ پیشینِ من

کارِ من آن کِتْ زَنَم، کارِ تو اَفْغان گَری
عیدْ مَنَم، طَبْلْ تو، سُخرهٔ تَکوینِ من

بَندهٔ این زاری‌اَم، عاشقِ بیماری‌اَم
کو نَرَوَد آن زمان از سَرِ بالینِ من

راست رَوَد سویِ شَهْ، جان و دِلَم هَمچو رُخ
گر چه کُند کَژروی، طَبْعِ چو فَرزینِ من

دَرگُذَر از تَنگِ من، ای منِ منْ نَنگِ من
دیده شُدی آنِ من، گَر نَبُدی اینِ من

بس کُن ای شَهْسوار کَزْ حُجُبِ گفتِ تو
نَقْدِ عَجَب می‌بَرَد دُزدْ زِ خُرجینِ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.