۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۶۱

بوسه بِدِه خویش را، ای صَنَمِ سیم‌تَن
ای به خَطا، تو مَجویْ خویشتن اَنْدَر خُتَن

گَر به بَر اَنْدَرکَشی، سیم‌بَری چون تو کو؟
بوسهٔ جانْ بایَدَت، بر دَهَنِ خویشْ زَن

بَهرِ جَمالِ تو است، جَنْدَرهٔ حوریان
عکسِ رُخِ خوبِ توست خوبیِ هر مَرد و زن

پَردهٔ خوبیِّ تو، شِقّهٔ زُلفِ تو است
وَرْنه بُرون تافتی نورِ تو ای خوش ذَقَن

آمد نَقّاشِ تَن، سویِ بُتانِ ضَمیر
دست و دِلَش دَرشِکَست، باز بِمانْدش دَهَن

این قَفَصِ پُرنِگار، پَردهٔ مُرغِ دل است
دلْ تو بِنَشْناختی از قَفَصِ دِل شِکَن

پَرده بَرانداخت دلْ از گِل آدم چُنانْک
سَجده دَرآمَد مَلَک، گشت به دلْ مُفْتَتَن

واسطه بَرخاستی گَر نَفَسی تُرکِ عشق
پیش نِشَستی به لُطف کِی چَلَپی کیمْسَن

چَشم شُدی غَیب بین، گَر نَظَر شَمسِ دین
مَفْخَرِ تبریزیان، بر تو شُدی غَمْزه زن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.