۲۸۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۵۰

جانا بیار باده و بَختَمْ تمام کُن
عیشِ مرا خُجَسته چو دارُالسَّلام کُن

زُهره کَمین کَنیزکِ بَزم و شَرابِ توست
دَفْعِ کسوفِ دل کُن و مَهْ را غُلام کُن

هَمچون مَسیح، مایِدِه از آسْمان بیار
از نان و شوربا بَشَری را فِطام کُن

مُشتی فَسُرده را به دَمِ گرم بِشْکُفان
مُشتی گدایْ را شَهِ بااِحْتِشام کُن

این رویِ پُرگِرِه را خندان و شاد کُن
این عُمرِ مُنْقَطع را عُمری مُدام کُن

ای شوقِ هر دِماغ، سَرِ عاشقانْ بِخار
وِیْ ذوقِ هر مَقام، بَرِ ما مُقام کُن

آن خانه را که جام نباشد، چو نیست نور
ما خانه ساختیم، تو تَدبیرِ جامْ کُن

ما را وَظیفه‌هاست، زِ لُطفِ تو صد هزار
دَرمانده گشت دل، که چه گوید؟ کدام کُن؟

خاموش کُن که دوست مُجیب است‌‌ بی‌سوال
نَظّارهٔ کَرَم کُن و تَرکِ کَلام کُن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.