۵۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۲۱

صُبح دَم شُد، زود بَرخیز ای جوان
رَخْت بَربَند و بِرَس در کاروان

کاروان رفت و تو غافِل خُفته‌یی
در زیانی، در زیانی، در زیان

عُمر را ضایِع مَکُن در مَعْصیَت
تا تَر و تازه بِمانی جاودان

نَفْسِ شومَت را بِکُش، کانْ دیوِ توست
تا زِ جَیبَت سَر بَرآرَد حوریان

چون بِکُشتی نَفْسِ شومَت را یَقین
پایْ نِهْ بر بامِ هفتم آسْمان

چون نماز و روزه‌اَت مَقْبول شُد
پَهْلَوانی، پَهْلَوانی، پَهْلَوان

پاک باش و خاکِ این دَرگاهْ باش
کِبْر کَم کُن در سَماعِ عاشقان

گَر سَماعِ عاشقان را مُنْکِری
حَشْر گردی در قیامَت با سگان

گَر غُلامِ شَمسِ تبریزی شُدی
نَعْره زَن کَالْحَمْدُ لَکْ یا مُسْتَعان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.