۳۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۱۵

فَقر را در خواب دیدم دوشْ من
گشتم از خوبیِّ او‌‌ بیهوشْ من

از جَمال و از کَمالِ لُطفِ فقر
تا سَحَرگَه بوده‌‌ام مَدْهوشْ من

فَقر را دیدم مِثالِ کانِ لَعْل
تا زِرَنگَش گشتم اَطْلَس پوشْ من

بَسْ شنیدم های ‌و هویِ عاشقان
بَسْ شنیدم بانگِ نوشانوشْ من

حَلْقه‌یی دیدم، همه سَرمَستِ فقر
حَلْقهٔ او دیدم اَنْدَر گوشْ من

بس بِدیدم نَقْش‌‌ها در نورِ فقر
بس بِدیدم نَقْشِ جانْ در روشْ من

از میانِ جانِ ما صد جوشْ خاست
چون بِدیدم بَحْر را در جوشْ من

صد هزاران نَعْره می‌زد آسْمان
ای غُلامِ همچُنان چاووشْ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.