۳۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۹۸

به خدا گُل زِ تو آموخت شِکَر خندیدن
به خدا کُهْ زِ تو آموخت کَمَر بَندیدن

به خدا چَرخ همان دید که من دیدَسْتم
وَر نَدیدی، زِچه بودیش به سَر گَردیدن؟

گفتم ای نِی تو چُنین زارْ چرا می‌نالی؟
گفت خوردَم دَمِ او، شَرطْ بُوَد نالیدن

گفتم ای ماهِ نو این جُمله گُدازِ تو زِ چیست؟
گفت کاهِش دَهَدَم فایدهٔ بالیدن

فایده‌‌یْ زَفْت شُدن در کَمی و کاستن است
از پِیِ خَرج بُوَد مَکْسَبه‌ها وَرزیدن

پَرِ پَروانه پِیِ دَرکِ تَفِ شمع بُوَد
چون که آن یافت، نخواهد پَر و دَریازیدن

در فَنا جِلْوه شود فایدهٔ هستی‌ها
پس نباید زِ بَلا گریه و درچَغْزیدن

پس خَمُش باش،‌ هَمی‌خور زِ کَمان‌هاش خَدَنگ
چون هُنر در کَمی‌اَت خواهد اَفْزاییدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.