۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۹۳

هیچ باشد که رَسَد آن شِکَر و پستهٔ من؟
نُقل سازد جِهَتِ این جِگَرِ خستهٔ من؟

دستِ خود بر سَرِ من مالَد از رویِ کَرَم؟
که تو چونی، هَله ای‌ بی‌دل و پابَستهٔ من؟

سَرگِران گشته از آن بادهٔ‌ بی‌ساغَرِ من
زَعفَران کِشته بدین لالهٔ بَررُستهٔ من

زَخْم بر تارِ تو اَنْدَر خورِ خود چون رانَم؟
ای گُسَسته رَگَت از زَخْمهٔ آهستهٔ من

چون تَنَم جانْ نشود زان اَبَدی آبِ حَیات؟
چون دِلَم بَرنَجَهَد زان بُتِ بَرجَستهٔ من؟

هَله ای طَیْفِ خیالَش، بِنِشین و بِشِنو
یک زمانی سُخَنِ پُختهٔ بِنْبِشتهٔ من

چون مَهِ چارده شب را تو بَرآرایْ به حُسن
ای به شب‌ها و سَحَرها به دُعا جُستهٔ من

چند صَف‌ها بِشِکَستیّ و بِدیدی همه را
هیچ دیدی تو صَفی چون صَفِ اِشْکَستهٔ من؟

لاله زار و چَمَن اَرْچه که همه مِلْکِ وِیْ است
هَوَس و رَغْبَتِ او بین، تو به گُل دَستهٔ من

لب بِبَند و قِصَصِ عشقْ به گوشِ او گوی
که حَریص آمد بر گفتنِ پیوسْتهٔ من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.