۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۴

ز من نبوده فغانی که دوش می کردم
نصیحت غم روی تو گوش می کردم

فغان به شیوهٔ اهل دل است ای بلبل
وگر نه من ز تو افزون خروش می کردم

گرم به جمع افسردگان قدم می رفت
به نالهٔ همه را شعله نوش می کردم

ز صد وصال نیاید به شب، آن چه من به خیال
ز شیوه های تو با عقل و هوش می کردم

چنان حلاوت لعل تو می ستودم دوش
که نیش را متاثر ز نوش می کردم

اگر به راز فشانی لبم اجازت داشت
چه ها به عابد طاعت فروش می کردم

نهم به این همه تردامنی، همان، عرفی
که عیب زاهد پشمینه پوش می کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.