۳۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۳

هر متاع فتنه کز عشق ستمگر می خرم
می دهم باز و به منت بار دبگر می خرم

دهر مرد افکن به میدانم کند تکلیف و من
می دهم روز خوش و آسیب اختر می خرم

مُهر منمای و مجو از من که من این جنس را
غابیانه می فروشم در برابر می خرم

در محبت دل زبان را دوست دارد ور نه من
نیم ناز از وی به صد جان بلکه کمتر می خرم

مایه دار همتم گر خار ره گردد فلک
می فروشم پا به خار راه و شهپر می خرم

دل به خشم از دلبر و من گرم صلح انگیزیم
دم مزن ناصح که طوطی بهر شکر می خرم

یک نگاه و یک تبسم گر کنی سرمایه ام
نوش و نیش هر دو عالم را سراسر می خرم

روی بازار مراد امروز عرفی با من است
دامن تر می فروشم، دیدهٔ تر می خرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.