۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۷

هر چند بی غمانه به مسکن فتاده ایم
زنجیر صد کرشمه به گردن فتاده ایم

در نعمت اوفتاده و شکری نمی کنیم
بس ناشکفته گل در گلشن فتاده ایم

خوشدل به نور شمع شبستنانت از برون
شب ها به خاک دیده به روزن فتاده ایم

گرد حریم دیرم و در دیده ام کشند
تا از کدام گوشهٔ دامن فتاده ایم

از قسمت ازل نکنی شکوه، هان ، خموش
ما شاخ طوبی ایم که به گلخن فتاده ایم

مفکن به خاکم ار ثمر نارسم، به خشم
کز شاخ نخل وادی ایمن فتاده ایم

در بزم عیش عرفی اگر روز ساکنم
شب تا سحر به حلقهٔ شیون فتاده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.