۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۰

کو عشق که در غمزدگی نام برآرم
دستی به سزای دل خود کام برآرم

بد خوی شوم روزی و این جان غم اندیش
از غمکدهٔ سینهٔ بد نام برآرم

سررشتهٔ زنار جهانی به کف آمد
یک رشته گر از پردهٔ اسلام برآرم

گر روشنی راز برون افکنم از دل
گلبانگ ان الحق ز در و بام برآرم

معشوق وفادشمن و عیب است که در عشق
ناباخته هستی به وفا نام برآرم

از دام غم آزاد مشو کز دل عرفی
اهوی حرم نیست که از دام برآرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.