۳۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۶

چند بر بستر از آن چشم فسون ساز افتم
تکیه بر بالش و بستر کنم و باز افتم

پاسم ای شمع چه داری، نیم آن پروانه
که اگر بال بسوزند، ز پرواز افتم

بای شهباز سلامت بگشایید که من
نی ام آن مرغ که در چنگل شهباز افتم

حیرت از بس که عنان تاب الم شد، بیم است
که ز انجام ره عشق به آغاز افتم

گفت و گوییست، بنازم به لب خاموشی
که اگر لب بگشایم ز سخن باز افتم

عرفی آرام مجو از دلم، آن رفت که من
از بر تکیه گه عیش به صد ناز افتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.