۲۷۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۶۲

یارِ خود را خواب دیدم، ای برادر دوشْ من
بر کِنارِ چَشمه خُفته، در میانِ نَسْتَرن

حَلْقه کرده، دستْ بَسته حوریان بر گِردِ او
از یکی سو لاله زار و از یکی سو یاسَمَن

باد می‌زَد نَرمْ نَرمَک بر کِنارِ زُلفِ او
بویِ مُشک و بویِ عَنْبَر می‌رَسید از هر شِکَن

مَست شُد باد و رُبود آن زُلف را از رویِ یار
چون چراغِ روشنی کَزْ وِیْ تو بَرگیری لَگَن

زَاوَّلِ این خواب گفتم من که هم آهسته باش
صَبر کُن تا با خود آیم، یک زمان تو دَم مَزَن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.