۴۹۳ بار خوانده شده
اِیْ زیان و اِیْ زیان و اِیْ زیان و اِیْ زیان
هوشیاری در میانِ بیخودان و مَستیان
بیمُحابا دَردِهْ ای ساقی مُدام اَنْدَر مُدام
تا نَمانَد هوشیاری، عاقلی، اَنْدَر جهان
یارْ دَعوی میکُند، گَر عاشقی، دیوانه شو
سرد باشد عاقلی، در حَلْقههٔ دیوانگان
گَر دَرآیَد عاقلی گو کار دارم، راه نیست
وَرْ دَرآیَد عاشقی، دَستَش بگیر و دَرکَشان
عیببینی از چه خیزد؟ خیزد از عقلِ مَلول
تشنه هرگز عیب داند دید در آبِ رَوان؟
عقلِ مُنْکِر هیچ گونه از نشانها نَگْذرد
بینشان رو، بینشان، تا زَخْم نایَد بر نشان
یوسُفی شو گَر تو را خامی به نَخّاسی بَرَد
گُلْشَنی شو گَر تو را خاری نَدانَد، گو مَدان
عیسییی شو گَر تو را خانه نباشد، گو مَباش
دیدهیی شو گَرْت روپوشی نَمانَد گو مَمان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هوشیاری در میانِ بیخودان و مَستیان
بیمُحابا دَردِهْ ای ساقی مُدام اَنْدَر مُدام
تا نَمانَد هوشیاری، عاقلی، اَنْدَر جهان
یارْ دَعوی میکُند، گَر عاشقی، دیوانه شو
سرد باشد عاقلی، در حَلْقههٔ دیوانگان
گَر دَرآیَد عاقلی گو کار دارم، راه نیست
وَرْ دَرآیَد عاشقی، دَستَش بگیر و دَرکَشان
عیببینی از چه خیزد؟ خیزد از عقلِ مَلول
تشنه هرگز عیب داند دید در آبِ رَوان؟
عقلِ مُنْکِر هیچ گونه از نشانها نَگْذرد
بینشان رو، بینشان، تا زَخْم نایَد بر نشان
یوسُفی شو گَر تو را خامی به نَخّاسی بَرَد
گُلْشَنی شو گَر تو را خاری نَدانَد، گو مَدان
عیسییی شو گَر تو را خانه نباشد، گو مَباش
دیدهیی شو گَرْت روپوشی نَمانَد گو مَمان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.