۲۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰

ای تیره زلف درهم ای نافهٔ تتاری
کار من از تو درهم روز من از تو تاری

گر نیستی تن من تا چند گوژپشتی
ور نیستی دل من تا چند بیقراری

کردی سیاهکارم تا کی سفیدچشمی
کردی سفید چشمم تا کی سیاهکاری

تا رسم روزگارت شد آفتاب‌پوشی
رسم منست تا روز هرشب ستاره باری

جز توکدام هندو بر دل زند شبیخون
جز تو کدام جادو بر مه کند سواری

مار ار نیی بگنجت از چیست پاسبانی
ابر ار نیی به مهرت از چیست پرده‌داری

آزر نیی چگونه لعبت همی تراشی
مانی نیی چگونه صورت همی نگاری

داود گر نیی تو با جوشنت چه بازی
هاروت گر نیی تو با زهره‌ات چه یاری

کلک موید دین گر نیستی پس از چه
همواره عنبر تر بر سیم ساده باری

حاجی که هست هر فرد از جزو مدحت او
بر دفتر سعادت سرلوح کامگاری

آن نور و چشم بینش وان رحمت خدایی
آن فر آفرینش وان فیض کردگاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.