۲۵۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶

زندهٔ جاوید کیست کشتهٔ شمشیر دوست
دل که مرا در برست به که به زنجیر دوست

دیده عزیزم ولی یار چو گیرد کمان
دیده سپر بایدم کرد بر تیر دوست

پای به میدان عشق گر بنهی بنگری
مردم آزاده را رشک به نخجیر دوست

در همه عالم دلی رسته نبینی ز بند
صید گر اینسان کند زلف گرهگیر دوست

گردن تسلیم پیش آور قاآنیا
ور سر و جان می‌رود در سر تقدیر دوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.